پارک و تولد :)
این روز ها که عمیق به تو و رفتارت نگاه میکنم،میفهمم...
میفهمم که تو چیزی ورای آنچه هستی برای منی!!!
بیشتر از یک دختر خاله...
کسی که میتوان،در کنار شیطنت های پسرانه ات،انعکاسی از یک بانوی تمام و کمال را دید
یادم نیست چند شنبه و کدوم هفته بود!!!!
یکم عقبم از خاطراتت،از پست قبلی کاملا میشه فهمید
اومدیم خونتون،روزی بود که عموتینا میخواستن بیان!!!!
قرار شد من و تو اتاقت تمیز کنیم
همه ی خونه تمیز شد،اما اتاق تو.....
بگذریم که چی کشیدم!!!
ولی خیلی خوب شد
من و توام،یک مقدار برای عوض شدن حال و هوامون رفتیم تو پارک!!!
که شما دوچرخه سواری کنی!
ولی زود پشیمون شدی و رفتی دنبال اسکوتر!!!!....
بعدشم با ما اومدی خونمون،که تو راه برای تو و محمد سی دی خریدیم!
تو راپونزل انتخاب کردی!
غروبم مامانت اومد دنبالت رفتی!!!
هـــــــــــمــــــــــــــــیــــــــــــــــن
ادامه،عکسای تو پارک صبا
اینم چند تا عکس که تو میدون ازت انداختم
اینم عکس هنری من
امروز تولد عاطفه
اینم یه تبریک از طرف من و تو
خدارو چه دیدی،شاید یه روز اومد و اینجارو خوند
تـــــــــــــــولـــدت مــبـارک
امشبم واسه شام داری میای خونه ما
دیگه بای بای