صــ♥ــبــا عـــسلیصــ♥ــبــا عـــسلی، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

هاشورهای خاطره انگیز

تـــــولــــــد یــــــکدونه :)

امروز تولدت نیست،ولی من امروز تولدت تبریک میگم... تا بدونی چقدر دوستت دارم یه پست کامل برای تولدت بعدا میذارم   تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــولــــــــــــــــــــــــــــــــــدتــــــــــــــــــــــــــــــــ . مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . فــــــــــســـــــقــــــــــلــــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــ .   » ادامه،یکسری کارت و عکس از طرف من به تو کارت های دعوت اینم یه یادگاری برای مهمونا     اینم هدیه قبل تولدی من به تو،به حروف و اعداد روی بادکنکا توجه کن ...
9 خرداد 1392

روز ٍ مادر

روز مادر با خودم آووردمت خونمون،چون همه خونه ی مامان جون بودن. بهت گفتم بیا باهم برای مامانت کارت تبریک درست کنیم،بهش هدیه بده. من برات بریدم و تو روش نقاشی کشیدی. بهت یاد دادم بنویسی "روز مادر مبارک" البته بعضی جاها،جهت هارو قاطی میکردی،برای همین یکم غلط گیری شد. برای توی کارتم به برگه ی صورتی انتخاب کردی،اسمتو روش نوشتی و منم تاریخ زدم. روی کارتم با برچسب تزیین کردی عکسای کارت میذارم برای یادگاری تا مامانت همیشه این هنر تو یادش بمونه عکس اولین کارت تبریکی که صبا درست کرد. تولد حضرت زهرا(س) "روز مادر" سال ١٣٩٢ نمای روی کارت تبریک :) نمای داخلی کارت :) اسمتو نوشتی،ولی گفتی فامیلیم سخته نمینویسم.. ای ت...
28 ارديبهشت 1392

نـــقــل مـــــکــــان

بالاخره خونه ی مجازیمون از بلاگفا به نی نی وبلاگ انتقال دادم همین الان که برات مینویسم اینجایی،یعنی از ظهر اینجایی ظهر که قرار بود باهم بیایم اینجا ٤٥دقیقه بخاطر موهات هی اینور و اونور کردی تا بالاخره مورد پسند واقع شد،بعدشم لاک زدی،تا رضایت به حرکت بدی غروب بعد از کلاس زبان اومدم خونه مادر جون،بعدش باهم رفتیم اسکوتر سواری و بستنی خریدیم،بعد از اون اومدیم خونه ما،صورتمونو بخور دادیم،بعدشم آلوئه ورا زدیم خلاصه،کلی به خودت رسیدی قرتی خانوم الانم داری با محمد بازی میکنی و ریسه میری از خنده خیلی میخوامت دخترک ...
18 ارديبهشت 1392

سلام سلام ستاره...

سلام جوجو کوچولوی من: امروز زنگ زدم خونتون گوشی رو که برداشتی گفتم:سلام سلام ستاره،اول یه خنده ی نمکی کردی بعد گفتی:آخه من که ستاره نیستم،بازم شماره رو اشتباه گرفتی؟میخواستی زنگ بزنی به ستاره؟؟؟ جمعه پیشت بودم،از اولش که اومدم سر ناسازگاری گذاشتی،شاید یکمم تقصیره من بود یکم که باهام لج بازی کردی گفتم:صباااااا بیا باهم نقاشی بکشیم،بیا یهت یاد بدم بالن بکشی!!!روتو اونور کردی و گفتی:خودم بلدم گفتم:اگه راست میگی بکش ببینم گفتی:اول بگو بالن چیه؟چه شکلی میکشنش بهت گفتم:ای پینوکیو،دیدی بلد نیستی گفتی:خیلی بی ادبی و رفتی گفتم:ببشید،بیا بهت یاد بدم  من:      تو:       تو:     تو:...
1 بهمن 1391

...

یه خودکار ساده ی بیک دویست تومن قیمتشه یه لاک ساد ی غلط گیر هشتصد تومن  تو زندگی که هیچ  این روزا تو یه کاغذ سفید خشک و خالی هم اشتباه کنی  برات گرون تموم میشه .....     دیگه واقعا نمیتونم لحظاتت رو ثبت کنم ....حافظه من با سرعت درشکه ثبت میکنه و کارها و حرفهای تو با سرعت نور ..... ببخش اگه نمینویسم،تنبل شدم!!!! من می خواهم بدانی ، امروز و هر روز وقتی می گویم دوستت دارم، این فقط یک کلمه نیست با یک معنی ساده......    این یک احساس است، در کنار قلب من یک عاطفه است که وجود دارد به خاطر تو... به خاطر تو، به خاطر  تو، به خاطرتو که قلب مرا روشن می کند، کلماتم را...
21 دی 1391

:)

صبای من داره بزرگ میشه،کم تر میبینمش اما گه گاهی میشنوم از لج بازیای گاه و بیگاهش،از حرفای جدی که همه رو میخندونه!!!وقتی ازش میگن تنها کاری که میکنم تصور قیافشه تو اون لحظه،الانم بخاطر یه مداد که بهش نمیدن خونه شونو گذاشته رو سرش!!!دوشنبه بعد از کلاس تا یه جایی باهامون بود،یه دستکش خریده از اینا که با بند به هم وصله،خیلییی دوستشون داره،به خاله میگم ازینا خریدی که نتونه جم بخوره خراب کاری کنه؟؟؟میگه:ااا،بی ادب،خودم دوسش دارم!!!! توجه نوشت2: صبای عزیزم،دوست دارم در تمام عمر باور داشته باشی که بهترینی!!!صبای من،سعی کن از چیزهای کوچک،پیش پا افتاده و حتی بی ارزش به هیجان بیایی و لذت ببری.از قهقه دیگران به نشاط بیا و از صدای پرندگان لذت ...
14 دی 1391

صدای پای زمستون

سلام:   مدتها بود میخواستم بنویسم اما وقت نبود،این مدت همش گلپایگان بودی خیلی کم میومدی تهران،شب یلداهم پیشم نبودی،تازه دیشب اومدی خونه مامان جون،برعکس همیشه که باید محکم نگهت میداشتم تا یه دقیقه پیشم باشی دیشب همه جا باهام بودی صبای من گلپایگان که بود پاش با اسکوتر زخمی شد و مجبور شد بخیه بزنتش!!! مامانش میگفت توی بیمارستان یه کولی بازی دروورده که.. ...
6 دی 1391